جدول جو
جدول جو

معنی راست راست - جستجوی لغت در جدول جو

راست راست
دور از خمیدگی، نهایت مستقیم و آخته، بی کجی، در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی، و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:
- راست راست رفتن و برگشتن، برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن، زیربار کار و زحمتی نرفتن، و رجوع به راست راست گشتن شود،
- راست راست گشتن یا راست راست راه رفتن، ول گشتن، تن بکاری ندادن، بشغل و حرفه و پیشه ای نپرداختن، زیربارکار و زحمتی نرفتن و سربار دیگران شدن، شانه زیربارشغل و پیشه ای خم نکردن، تن به بیکاری و مفتخواری دادن با حالت غرور و تکبر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راستاراست
تصویر راستاراست
برابر، مساوی، یکسان، یک اندازه، برای مثال بینیم کزآن میآنچه برخاست / دونیمه کنیم راستاراست (نظامی۳ - ۴۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
واقعاً، بحقیقت، و در تداول عامه راس راسی تلفظ کنند
لغت نامه دهخدا
برابر، مساوی، سواء، سوی: زید بن علی بر یکجای درنگ نکردی از بیم آنکه یوسف بن عمرو بداند و یکچند پیش از دیان بود و شاعیان همی آمدند و او را بیعت همی کردند بر کتاب خدای و سنت رسول صلی اﷲ علیه و سلم و جهاد کردن با ظالمان ... و بخشیدن غنیمت میان مسلمانان راستا راست و نصرت کردن اهل بیت بر دشمنان، (ترجمه طبری بلعمی)، هم وزن، برابر در اندازه، معادل:
بگیرند قاقله خرد و قاقله بزرگ و کبابه از هر یکی راستا راست شکر طبرزد چند وزن هر سه شربت مقدار دو درم سنگ کوفته و بیخته، (ذخیرۀ خوارزمشاهی ص 351)، مامیران و برگ زیتون، مازو وسعد، قاقله، شب یمانی، هلیله از یکی راستا راست همه را بکوبندو بدهان اندر پراکنند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، و عاقرقرحا و کبابه و سعد و پلپل از هر یکی راستاراست بدهان اندر پراکنند سود دارد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)،
بینیم کز آن میان چه برخاست
دو نیمه کنیم راستا راست،
نظامی،
طباخی میان نظارگیان ایستاده بود فهم نتوانست کرد پنداشت که مراد از آن اعتدال تسویت مقدار است برفت و دیگی زیره با بساخت و گوشت و زعفران و زیره و نمک و دیگر توابل راستاراست در او کرد چون بپرداخت پیش استاد بنهاد وبرهان جهل خود را ظاهر گردانید، (مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دو چیز را گویند که در مقابل هم باشند و نگاه داشتن دو چیز را روبرو و مقابل یکدیگر نیز گفته اند. (از لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف) ، راه هموار و مسطح را نیز گویند و در لهجۀ شوشتر راس براس نیز گویند. (از لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
در حقیقت، حقیقهً، فی الواقع، واقعاً، از روی جد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
افراخته قد. آخته بالا. آخته قامت. سهی قامت. سهی قد. راست قد. راست بالا. کسی که قامت راست و مستقیم دارد: انصیات، راست قامت شدن بعد از خمیده شدن. (از منتهی الارب). جاریه شاطه، دختر راست قامت. (منتهی الارب). رجوع به راست قد شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که دست دور از انحنا و کجی دارد، آنکه دست راست و مستقیم دارد بی کجی و اعوجاج.
- اسب راست دست، اسبی که دست و پایش حالت استقامت و راستی دارد بی کجی و خمیدگی:
سخت پای و ضخم ران و راست دست و گرد سم
تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی.
منوچهری.
، مقابل چپ دست
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست قامت
تصویر راست قامت
راست بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستی راستی
تصویر راستی راستی
حقیقه واقعا: راستی راستی کارتان تمام شد ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست راستکی
تصویر راست راستکی
((تَ))
حقیقی، واقعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
اليد اليمنى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
Righthanded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
droitier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ایستاده به طور تمام قد، استوار، محکم
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右手的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
오른손잡이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshändig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
دائیں ہاتھ والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ডানহাতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ใช้มือขวา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
mtiifu kwa kulia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
sağ el
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
右利きの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
ימני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
tangan kanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
दाहिने हाथ का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
rechtshandig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
правша
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
diestro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
praworęczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست دست
تصویر راست دست
destro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی